من خدا را در نگاه آنانی دیدم که، خود نیاز محبت بودند، ولی بازهم محبت می کردند…
بقیه در ادامه مطلب . . .
من خدا را در نگاه آنانی دیدم که، خود نیاز محبت بودند، ولی بازهم محبت می کردند…
بقیه در ادامه مطلب . . .
در بیمارستان میلیون ها کلمه پراکنده “خداوند” ریخته بود روی کمپوت های میوه و تخت ها و راهروها و نیمکت های سنگی توی حیاط !
همیشه به یادش باشیم …
بقیه در ادامه مطلب . . .
تنها چیزی که از فردا میدانم این است که خدا قبل از خورشید بیدار است
از او میخواهم که قبل از همه در کنار تو باشد و راه را برایت هموار کند !
بقیه در ادامه مطلب. . .