loading...
مجله اینترنتی جوک و اس ام اس زنگولک , اس ام اس جدید
admin بازدید : 156 نظرات (0)

خاطرات ، تمام نميشوند ؛ تمامت ميکنند !

 

.

.

.

ازاتاق خاطراتم

بوي حلوا بلند شده است

آرام فاتحه اي بخوان . . .

شايد خدا گذشته ام را بيامرزد . . . 

 

.

.

.

 

قانون بقاي خاطره :

انسان نميتواند از خاطره فرار کند بلکه از خاطره اي به خاطره ي ديگر غرق ميشود . . .

 

.

.

.

 

 

خاطره يعني يک سکوت غير منتظره ميان خنده هايي بلند !

 

.

.

.

 

 

مراقب باش !

پشت هر توپ ، کودکي مي آيد . . .

پشت هر خاطره ، اشکي . . . !

 

.

.

.

 

يکي بيايد دست اين خاطره ها را بگيرد

ببرد گردش . . .

کلافه کرده اند مرا ،

بس که نق مي زنند به جانم . . .

خسته شده ام از گذر خاطرات . . .

رفت . . .

آنقدر ساده که باورش نمي کنيد . حتي پشت سرش هم نگاه نکرد . . .

من هم مي روم به همان جاده اي که مي خواستم اولين جاي شروع زندگيمان آنجا باشد . . .

 

.

.

.

 

بعضي وقتا آدم يه جمله هايي رو ميخونه و يه نفس عميق پشتش ميکشه و توي يه ثانيه يه دنيا خاطره مياد جلو چشمش !

 

.

.

.

 

چقدر بايد بگذرد ؟

تا من در مـرور خاطراتم وقتي از کنار تــو رد مي شوم .

تنـــم نلــرزد . . .

بغضــم نگيــرد . . . 

 

.

.

.

 

 

ميروم تا در آغوش خاک قرار گيرم ، و تمام خاطراتمان را به خاک بسپارم

چون ديگر بعد تو پناهي بهتر از آغوش خاک ندارم . . .

 

.

.

.

 

 

بعضي دوستيا

شوخي شوخي ميان و جاگير ميشن توي دلت

تبديل به يه عشق عميق ميشن

ته نشين ميشن توي قلبت

ولي

تو سکوت ميرن

سخته ، اما قشنگه

بايد بلد باشي چطور با يه خاطره کنار بياي . . .

 

 

.

.

.

 

 

صدا ، رفت . . . !

تصوير ، رفت . . . !

.

.

.

خاطراتش ، موند و نرفت 

 

.

.

.

 

 

به صدايت که معتاد شدم رفتي !

حالا هر روز خاطره تزريق ميکنم . . .

 

.

.

.

 

زير درخت سيب نذر کرده ام به آمدنت . . .

فصل شکوفه زدن از خاطرات نزديک است !

 

.

.

.

 

 

نميدانم چه بر سرِ من و اين خيابان ها آمده که هر جايي ميخواهم بروم به کوچه ي خاطراتمان ميرسد . . .

 

 

.

.

.

 

 

ميگفتند باران که مي بارد بوي خاک بلند ميشود . . .

اما اينجا باران که ميزند فقط بوي خاطره ها مي آيد . . .

 

 

.

.

.

 

 

حرف تازه اي ندارم فقط خزان در راه است . . .

کلاه بگذار سر خاطراتي که يخ زده اند ، شايد يادت بيافتد جيب هايت را وقتي دست هايم مهمانشان بودند . . .

 

 

.

.

.

 

 

لامصب مثل سيگار است خاطره . . .

حال مي دهد اما از درون مي پوساندت . . .

 

 

.

.

.

 

وشايد سال ها بعد . . .

بي تفاوت از کنار هم بگذريم و . . .

در دل بگوييم : . . .

آن غريبه ! چقدر آشناي خاطراتم بود ! . . .

 

 

.

.

.

 

 

يه نفر ازم پرسيد : ميشناسيش ؟!

هزارتا خاطره ت اومد جلوي چشمم ،

اما فقط يه لبخند زدم و گفتم : ميشناختمش . . .

 

 

.

.

.

 

 

گاهي عميقاً مايلم « ماهي » باشم!

ماهي حافظه اش هشت ثانيه است !

بي هيچ « خاطره » اي . . .

هيچ !

 

 

.

.

.

 

 

امروز خاطراتت را سوزاندم اما بوي خوش هيزمش بيقرارم کرد . . .

 

.

.

.

هر روز که بيدار مي شوم وحشت زده قاب خاطرات ذهنم را مرور ميکنم …

هيچ بعيد نيست تو از آنجا هم رفته باشي !

.

.

.

روي برگ هاي خاطرات نوشتم دلتنگم …

پائيز شد و خاطرات رنگشون زرد شد و از شاخه هاي دلتنگي روي سنگفرش آرزوها ريختن تا زير پاي غرور و بي محبتي له بشن …

.

.

.

خاطرات هرچه شيرين تر باشند بعدها از تلخي گلويت را بيشتر مي سوزانند !

.

.

.

از اتاق خاطراتم بوي حلوا بلند شده است ؛ آرام فاتحه اي بخوان …

شايد خدا گذشته ام را بيامرزد !

.

.

.

بوي ربناي تو و ماه دلتنگي هاي من

افطار مي کنم خاطرات نبودنت را …

.

.

.

هر کسي براي خودش خياباني دارد ، کوچه اي ، کافي شاپي و شايد عطري که بعد از سالها خاطراتش گلويش را چنگ ميزند …

.

.

.

ميخواهم يادت را طلاق دهم ولي چکار کنم که از عهده مهريه سنگين خاطراتت بر نمي آيم !

.

.

.

هرچه يادت را ميکارم ، خاطراتت سبز مي شوند !

.

.

.

تو براي هميشه ميروي و من چقدر کار روي سرم ريخته !!!

خاطرات زيادي براي فراموش کردن دارم …

.

.

.

جور ميکند خدا در و تخته را با هم آنطور که تو و مرا …

تو خاطره ساز و من خاطره باز !

.

.

.

کوه هاي غرورم از گناه رفتنت آب شده ؛ تا قبل از سيل برگرد …

سيل که بيايد همه را با خود مي برد حتي خاطراتت را !

.

.

.

تقصير از من است ، آن زمان که گفتي قول بده هميشه کنارم بماني يادم رفت بپرسم کنار خودت يا خاطره هايت ؟؟؟

.

.

.

ميروم تا در آغوش خاک قرار گيرم و تمام خاطراتمان را به خاک بسپارم چون ديگر بعد تو پناهي بهتر از آغوش خاک ندارم !

.

.

.

چشمم به گيسوانت که مي افتد تمام خاطراتمان آرام آرام ‌، زنده مي شوند

يک به يک ، مو به مو …

.

.

.

عابراني که از کنارم مي گذرند مست عطر تنم مي شوند و نامش را که مي پرسند دلم مي لرزد ؛ چگونه بگويم خاطرات توست ؟!

.

.

.

آقاي شهردار بگوييد اينقدرعوض نکنند رنگ و روي اين شهرِ لعنتي را …

اين پياده رو ها ، ميدان ها ، رنگ و روي ديوار ها …

خاطراتم دارند از بين مي روند !

.

.

.

اين روزهاي من چيزي نيست مگر باقيمانده تقسيم احساس تــــــو بر شب هاي بي خاطره ام !

.

.

.

آهاي خاطرات ؛ اگر ميدانستم روزي طناب دارم خواهيد شد هيچوقت نمي ساختمتان !

.

.

.

چه يکي باشد چه صدتا ، خوب که باشد دمار از روزگارت درمياورد …

خاطرات را ميگويم !

.

.

.

چه سخت است مرور کردن خاطراتي که روزي شيرين ترين بودند اما حالا آنقدر تلخ شده اند که هم دلت را به درد مي آورند هم اشکت را در مي آورند !

.

.

.

گاه خاطرات خنده دار ، ساده ترين بهانه براي گريستن ميشوند …

.

.

.

زندگي زيباست که گاه خاطره اي در ميان خاطره ها ، خاطره ي خاطره ها مي گردد …

.

.

.

خاطره يعني گذشته ، نگذشته !!!

.

.

.

به من مجوز چاپ نميدهند !

ميگويند داستاني که نوشته اي قابل باور نيست ؛ اما من فقط خاطراتم را نوشته بودم !

.

.

.

بعضي اوقات فکر مي کنم که شايد بهشت خاطرات گذشته باشد !

.

.

.

باران سربي ميشود وقتي نيستي ؛ ميريزد بر سرم خاطراتت

.

.

.

از سرم دست برنمي دارند خاطرات خوش نداشته ام !

.

.

.

من ازت خاطره دارم وقت بارون …

اين خودش درد کمي نيست !

 

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آمار سایت
  • کل مطالب : 240
  • کل نظرات : 28
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 5
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 14
  • بازدید امروز : 122
  • باردید دیروز : 16
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 240
  • بازدید ماه : 494
  • بازدید سال : 2,826
  • بازدید کلی : 93,638